- زادروز : 1326
- محل تولد : تهران
- ملیت : ایرانی
راضیه تجار، متولد 1326 در تهران و دارای مدرک کارشناسی روانشناسی است. از جمله سوابق کاری راضیه تجار به موارد زیر می توان اشاره داشت: از موسسین انجمن قلم و دبیرانجمن آن، عضو شورای کارگاه رمان، مسئول صفحه ادب و هنر روزنامه جام جم و همکاری 17 ساله با این روزنامه، عضو شورای کارگاه رمان، همکاری با پیک قصه نویسی، مدرس و داور داستان نویسی در آموزش و پرورش، عضو هیات علمی بنیاد پروین اعتصامی، عضو شورای فیلم نامه نویسی و ادبیات در بنیاد فارابی، دبیر تحریریه فصلنامه قصه، عضو شورای داستان نویسی بنیاد دفاع مقدس، عضو شورای داستان نویسی بنیاد شهید، عضو شورای داستان نویسی بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی، داستان نویس داستان های رئالیستی برای مجله زن روز به مدت نه سال، داستان نویس روزنامه حوادث با نام مریم مهاجر. تجار در داستان هایش با نثری شاعرانه و احساسی به نقش زنان در مسائل مربوط به جبهه و جنگ می پردازند. از نظر عبدالعلی دستغیب، یکی از منتقدان ادبی، داستان کوتاه "گلریزان" بهترین داستان راضیه تجار و یکی از بهترین داستانهای اخیرایران می باشد که مقام تجار را در هنر داستان کوتاه تثبیت می کند.1از جمله آثار تجار عبارتند از: "نرگسها"، "زن شیشه ای"، "هفت بند بندهای روشنایی"، "سفر به ریشه ها"، "شعله و شب"، "سنگ صبور"، "از خاک تا افلاک"، "ستاره من"، "برگزیده ادبیات معاصر"، "جایی که آسمانش آینه کاریست"،"گمان مبر که شعله بمیرد"، "کوچه اقاقیا"،"فانوسی بیفروز"، "زندگینامه داستانی شهید شیرودی"،"زندگینامه داستانی شهید بابایی"، "مجموعه داستان آرام شب بخیر" و "جای خالی آفتابگردان".او در نخستین داستانش با نام "هفت بند" که در سال 1364 نوشته شده، به مسایل جنگ و تبعات آن نظر دارد. مردی به خاطر این که شغلش ایجاب می کند- یا رزمنده است- مرتب درسفر باشد، همیشه از همسرش دور است. این امر همسر او را آزار می دهد. هر دو منتظر زمانی هستند که با خیالی آسوده بهارها و بقیه فصل ها را درکنار هم بگذرانند، اما هنوز این فرصت به وجود نیامده است. مرد برای هر سفری که می رود روی چوب دستی اش که چون نی است و آن را در همه سفرها همراه داشته است، خطی می کشد. این بار هفتم است که او به سفر می رود و خط هفتم را می کشد، ولی آن را با خود نمی برد. زن در هفت فصل از داستان از شرایط احساسات و درونیات خود خبر می دهد در آخرین فصل از داستان خبر شهادت همسرش را می آورند. این همان چیزی است که زن آن را حس کرده بود.