-
مشخصات :
-
ناشر :
انتشارات 27 بعثت
- قطع : رقعی
- نوع جلد : جلد نرم
- نوبت چاپ : 3
- تعداد صفحات : 256
- زبان : فارسی
- رده سنی : عمومی

• توضیحات محصول
درباره کتاب لباس شخصی ها - خاطرات حاج قاسم صادقی - از خیابان ایران تا گروه فداییان اسلام
کتاب لباسشخصیها خاطرات حاجقاسم صادقی از دوران حضورش در گروه شبهنظامی فدائیان اسلام است. این اثر روایتگر مسیر زندگی نوجوانی پرشور از خیابانهای تهران تا جبهههای جنگ است. حاجقاسم که در محلهای مذهبی بزرگ شده، تحت تأثیر فضای انقلابی، به فعالیتهای مبارزاتی علیه رژیم پهلوی میپیوندد و پس از پیروزی انقلاب، با عشق به امام خمینی و انقلاب، داوطلب حضور در جنگ تحمیلی میشود. او در آبادان به گروه چریکی فدائیان اسلام ملحق شده و تجربیات خود را از آن دوران در این کتاب روایت میکند.
درباره کتاب لباسشخصیها
این کتاب در قالب خاطراتی مستند و پرجزئیات، به فعالیتهای حاجقاسم صادقی در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی میپردازد. روایت از دوران نوجوانی و شیطنتهای او در خیابانهای تهران آغاز میشود و با ورودش به فعالیتهای انقلابی، هیجان و التهاب دوران انقلاب را به تصویر میکشد. در بخشهایی از کتاب، خاطراتی از نصب مخفیانه عکس امام خمینی بر روی سیمهای برق و تعقیب و گریز با مأموران رژیم شاه روایت شده که فضای آن روزهای تهران را زنده میکند.
پس از پیروزی انقلاب، حاجقاسم به سربازی میرود اما پس از اتمام خدمت، با شروع جنگ تحمیلی، داوطلبانه راهی جبهه میشود. او در آبادان به گروه چریکی فدائیان اسلام میپیوندد و در عملیاتهای مختلفی شرکت میکند. این خاطرات نهتنها شرح حوادث جنگی است، بلکه تصویری از روحیه، باورها و زندگی رزمندگان در آن دوران را ارائه میدهد.
زبان کتاب، ساده، صمیمی و روایتی است، بهگونهای که خواننده احساس میکند در دل ماجراها حضور دارد. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی شخصی، دوستان و همرزمانش، جنبههای انسانی و احساسی جنگ را نیز به تصویر کشیده است.
خواندن کتاب لباسشخصیها را به چه کسانی توصیه میکنیم
لباسشخصیها برای علاقهمندان به خاطرات دفاع مقدس، تاریخ انقلاب اسلامی، و کسانی که به روایتهای مستند از زندگی رزمندگان علاقه دارند، مناسب است. همچنین خوانندگانی که به داستانهای واقعی با فضای حماسی، مبارزه و ایثار علاقه دارند، از این کتاب لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب لباسشخصیها میخوانیم:
«یکبار با برادرم علیرضا که چهار پنج سالی از من کوچکتر بود، فکر کردیم که عکس را کجا بزنیم.
رفتم دوتا مقوا و یکتخته چوبی سهلا به ابعاد عکس خریدم. مقواها را با سوزنمنگنه به دو طرف تخته چسباندم.
بعد کلیشه را گذاشتم روی مقوا و با رنگ، تصویر امام را انداختم رویش.
وقتی رنگ خشک شد، یکلایه مشمع پلاستیکی رویش کشیدم. دو گوشه بالای تخته را سوراخ کردم و سیم مفتول را چندلایه بهصورت نیمدایره بین این دوتا سوراخ کشیدم. شب شد. رفتم نانوایی سنگک محلهمان.
شنکش نانواییاش را گرفتم. چون دستهاش کوتاه بود، یک دستهبیل بلند هم بهش اضافه کردم که دو متری به طول شنکش اضافه کند.
بالای دستهبیل را هم با چند تا میخ بهصورت قلاب درست کردم.
سیم مفتول تابلوی عکس امام را گیر دادم به سرِ قلاب و انداختم روی سیم برقی که از عرض خیابان ایران رد میشد.
صبح شد.
حالا عابرهای پیاده و هر ماشینی که میآمد از خیابان عبور کند، لحظهای میایستاد و نگاهی بهعکس میانداخت.
بعد هم راهش را میکشید و میرفت.
کمکم با راپورتِ خبرچینها، سروکله شهربانی و ساواکیها پیدا شد.
اما چون تابلوی عکس امام روی سیم برق بود، خودشان جرئت نکردند بهش دست بزنند.
با اداره برق تماس گرفتند. نزدیک ظهر بود که چندنفری از شرکت برق با یک وانت آمدند.
اما آنها هم وسیلهای برای پایین آوردن تابلو نداشتند. حالا مردم هم جمع شده بودند و به آنها و عکس امام نگاه میکردند.»
• ثبت دیدگاه
• دیدگاه کاربران