-
مشخصات :
-
ناشر :
انتشارات شهرستان ادب
- قطع : رقعی
- نوع جلد : جلد نرم
- نوبت چاپ : 10
- تعداد صفحات : 752
- زبان : فارسی
- سال چاپ : 1402
- رده سنی : عمومی
- تگ : تقریظ

• تقریظ رهبری درباره ی کتاب پس از بیست سال
«سلام من به نویسنده برسانید و به ایشان خدا قوت و خسته نباشید بگویید و همچنین از نویسنده و ناشر کتاب تشکر کنید». رهبر معظم انقلاب رمان «پس از بیست سال» را «یک عاشقانهی جذاب تاریخی قوی» خوانده اند. ایشان همچنین «پس از بیست سال» را «واقعا یک رمان» دانستهاند که «خیلی خوب از کار درآمده است.»
• توضیحات محصول
درباره کتاب پس از بیست سال:
رمان پس از بیست سال ترکیبی از خلاقیت نویسنده و وقایع تاریخی است نویسنده توانسته است با ارائه جذاب و بیان زیبا داستان خلق کند که با وجود طولانی بودن در حوصله خواننده می گنجد. برخلاف روایت غالب آغازین اکثر داستانها، کلیپ در افق دیدِ دور خواننده تصویر میشود، در رمان پس از بیست سال به همراه قهرمان داستان به شیوه فکر، ذهن و تفکر اهل باطل نزدیک می شویم. همراه با او از انفعال به سمت واقعیت حرکت میکنیم وبدون پیش داوری با مقایسه خوب و بد، زشت وزیبا به تکامل می رسیم. چکیده داستان در گفتگوی شبانه عمار و سلیم رقم می خورد که بسیار تاثیرگذار و روایت داستانی و زبان آن با فضا و زمان متناسب است. درداستان صحنه های پرحرکت و جذابی خلق شده است که در بعضی موارد سرعت آن با وقایع متناسب نیست. به این معنا که اوج و فرودهای مهم داستان ناگهانی رخ میدهد و نیاز به استفاده از بیان احساسی با کلمات است که نفس را در سینه حبس کند. به طور کلی این کتاب نمره خوبی را ازخواننده عام و خاص دریافت می کند و بعد از مطالعه آن احساس پشیمانی از وقتی که برای آن گذاشته اید، نخواهید داشت. اگر به موضوعات تاریخی و به خصوص عدالت و تاریخ صدر اسلام علاقه دارید این رمان را یک نفس میخوانید. سلمان کدیور، نویسنده کتاب، برای اولین کتابش سنگ تمام گذاشته و از لحظهای که کتاب چاپ شده در کانون توجهات است. این رمان در سال 1398 مورد تقدیر جایزه «جلال آل احمد» قرار گرفت و نیز در همان سال توانست جایزه «قلم زرین» را کسب کند. «پس از بیست سال» با بیش از پانزده هزار نسخه فروش از رمانهای مورد توجه این سالهای کشور بوده است. این روزها چاپ پنجم این کتاب در دسترس علاقمندان رمان ایرانی قرار دارد. همه این موضوعات نوید بخش لحظاتی هستند که با خواندن این کتاب از آن لذت خواهید برد.
آرام و خمیده به عمارت داخل شد و انبوه غلامان و کنیزان را دید که لباس عزا به تن کرده و شیونکنان به خود لطمه میزدند و صورتشان را خونین میکردند. آیا چنین سرنوشتی را به خواب هم میدید؟ و چنین فاجعهای را تصور میکرد؟ آرامآرام قدم برداشت و درمیان نالههای جانگداز داخل شد. ماریه را دید که در جمع زنان، بدون اینکه اشک بریزد یا ناله سردهد، مات و مبهوت چون مجسمهای به او خیره شده است. بهسختی به پاهایش فرمان حرکت داد و پیش رفت. زنان با دیدن او از جای برخاستند، پشت سر ماریه نشستند و شیون ازسر گرفتند. زن، سرد و خشک و بیمقدمه گفت: «با فرزندم چه کردی زید؟ چرا او را با تو نمیبینم؟»
• ثبت دیدگاه
• دیدگاه کاربران