-
مشخصات :
- ناشر : انتشارات امیرکبیر
- قطع : رقعی
- نوع جلد : جلد نرم
- نوبت چاپ : 4
- تعداد صفحات : 211
- زبان : فارسی
- رده سنی : عمومی
• توضیحات محصول
درباره کتاب کاهن معبد جینجا
کاهن معبد جینجا رمانی فلسفی و عرفانی است که در قالب داستانی تخیلی، پرسشهایی اساسی درباره معنای زندگی، حقیقت و جایگاه انسان در جهان مطرح میکند. این اثر در فضایی نمادین و عمیق روایت میشود و شخصیت اصلی آن، کاهن معبد جینجا، فردی است که در پی کشف پاسخهایی به چالشهای درونی و فلسفی خود است. کتاب با ترکیبی از روایتهای داستانی و اندیشههای فلسفی، مخاطب را به سفری درونی و تأمل بر مفاهیم هستیشناختی دعوت میکند.
داستان کتاب حول زندگی و تأملات کاهن معبد جینجا میچرخد. او فردی است که میان باورهای عمیق عرفانی و تضادهای درونیاش سرگردان است و سعی دارد حقیقت هستی و جایگاه انسان را در این جهان پیچیده درک کند. فضای داستان آمیخته با نمادگرایی و اشارات فلسفی است که از فرهنگ شرقی، بهویژه باورهای ژاپنی و آیین شینتو، الهام گرفته است.
نویسنده با بهرهگیری از شخصیتهایی نمادین و تصاویری خیالانگیز، مخاطب را به اندیشیدن درباره مسائل عمیقی همچون سرنوشت، شجاعت، ستیزهجویی و معنای زندگی هدایت میکند. کتاب با زبانی شاعرانه و فضاسازیهای عمیق، تجربهای خاص و متفاوت را برای خوانندگان رقم میزند.
در بخشی از کتاب، الهه آفتاب، آماتراسو، نماد سنت و افتخار گذشته ژاپن، به تصویر کشیده شده که بر خیانت به این ارزشها خشم گرفته و مجازات آن را تغییر مسیر تاریخی مردم میداند. این بخش نشاندهنده درگیری میان سنت و مدرنیته است که یکی از تمهای اصلی داستان محسوب میشود.
کاهن معبد جینجا مناسب خوانندگانی است که به رمانهای فلسفی و عرفانی علاقه دارند. این کتاب بهویژه برای افرادی جذاب خواهد بود که به دنبال تأملات عمیق درباره معنا و حقیقت زندگی هستند و از داستانهایی که عناصر فرهنگی و نمادین در آنها نقش پررنگی دارند، لذت میبرند. همچنین، علاقهمندان به فرهنگ ژاپن و آیینهای شرقی میتوانند از این اثر الهام بگیرند و با زوایای تازهای از باورهای فلسفی و عرفانی آشنا شوند.
این کتاب با زبانی فاخر و تصاویری شاعرانه، تجربهای منحصربهفرد از داستانگویی و تفکر را ارائه میدهد و میتواند هم برای مخاطبان عام و هم برای دانشجویان و پژوهشگران حوزه فلسفه و عرفان، اثری خواندنی و تأثیرگذار باشد.
گویی آماتراسو - الهه آفتاب تابان - واپسین کیمونوی ابریشمی را از تن سیمینش به درآورده و آن را بر آسمان خراشی در میانه توکیو آویخته، با دشنه ای اخته می آید تا سر سنت و شرافت بی وفای ژاپن را گوش تا گوش ببرد و بر گوشه ی عرش در انتهای اقیانوسی که دیگر آرام نیست، بیاویزد. آنگاه چهار زانو در معبد آساکوسا بنشیند و فریاد بزند: «آری این است جزای خیانت به هزاران سال نجابت و افتخار؛ دیگر هیچ خنجری پهلوی هیچ سامورایی مغروری را نخواهد درید. شما ستیزه جویی و شجاعت را فراموش خواهید کرد و آن شرم پنهان همیشگی را که در گوشه چشم های زنان نازک اندام تان گنجانده بودم. شما را مجبور خواهم کرد تا ابد با نظمی آهنین کار کنید و ثروت بیافرینید. مجازات شما این است که روزنامه بخوانید و همسران خود را عاشق نباشید. شما را از خود آزاد کرده و از راه خدایان -شن دائو- اخراج خواهم کرد.»
• ثبت دیدگاه
• دیدگاه کاربران