-
مشخصات :
- ناشر : انتشارات سوره مهر
- قطع : رقعی
- نوع جلد : جلد نرم
- نوبت چاپ : 2
- تعداد صفحات : 368
- زبان : فارسی
- سال چاپ : 1402
- رده سنی : عمومی
• توضیحات محصول
درباره کتاب شرح درد اشتیاق
کتاب «شرح درد اشتیاق» (خاطرات دکتر محمدرضا ظفرقندی) از منظری شخصی و متفاوت خاطرات جنگ ایران و عراق را روایت میکند. جنبه هایی از این خاطرات در این کتاب نقل شده اند که میتواند برای خوانندگان امروزی بسیار آموزنده و در عین حال عجیب باشد. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است تا به بهترین شکل حس همذات پنداری را در خواننده ایجاد کند و به نحوی رویدادهای مختلف را ترکیب کند که تا انتها ماجرا برای خوانندگان کتاب جذاب و پیش بینی ناپذیر باقی بماند. این کتاب توسط راحله صبوری نوشته شده و انتشارات سوره مهر نیز آنرا منتشر کرده است.
بریدهای از کتاب شرح درد اشتیاق :
«وقتی حجم مجروح کم بود، با همکاران از سوله بیرون میآمدیم تا هوایی بخوریم. روی رملها قدم میزدیم و از این در و آن در حرف میزدیم. نوبتی از بین خودمان یک شهردار انتخاب کرده بودیم که کار نظافت سنگر و شستن ظرفها را انجام میداد. او هر روز سهمیهٔ نان و غذای پزشکان را از تدارکات میگرفت. صبحها در کتری چای درست میکردیم و با نان و پنیر، دور هم صبحانه میخوردیم. اوایل چای را در قوطی کمپوت یا شیشه مربا میخوردیم و همهچیز ساده بود. بعدها لیوانهای پلاستیکی یا شیشهای جایگزین کردند. هر روز ناهار را توی یک قابلمهٔ بزرگ میآوردند و وسط سنگر استراحت پزشکان میگذاشتند. بیشتر وقتها قیمه بود، نه به آن معنی معمولش، بلکه یک برنج درهموبرهمی که مقداری رب گوجهفرنگی به آن زده بودند و فقط رنگش قرمز بود. یک نفر با بشقاب، آن را توی بشقابهای رویی میریخت و پخش میکرد. گاهی قاشق هم نداشتیم و مجبور بودیم با دست و نان بخوریم. اما فضای صمیمی و دوستانهای که بین همکاران بود، تحمل آن سبک زندگی و کمبودها را آسان میکرد. کسی از آن وضعیت گله نداشت. تنها دغدغهٔ ما خدمت به رزمندگان بود و کموکاستی به چشم نمیآمد. اوایل پیروزی انقلاب، در پادگانی در غرب تهران آموزش نظامی دیده بودم، با انواع سلاح، تکنیکهای رزم و شیوهٔ دفاع از خود آشنا بودم. اما آنجا کار اصلیام در اورژانس و سروکارم با مجروحان بود. در آن عملیات کار به جایی نرسید که ما سلاح دست بگیریم.»
• ثبت دیدگاه
• دیدگاه کاربران