loader-img
loader-img-2
پنج و هفت
user

دشت عباس

امتیاز 0 نفر - از 5
چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده
• توضیحات محصول

درباره کتاب دشت عباس 

این کتاب خاطرات فرزند شهید ملت، محمدرضا خلیلی است که روزی پدرش همراه چند پوستر ریز و درشت لوله‌شده، لای بقچهٔ چیت گره‌خورده‌ای به دفتر ادبیات و هنر مقاومت برده است.

«همهٔ اینها نوشته‌های پسر شهیدم است. دانشجو بود و در عملیات بیت المقدس شهید شد…» حجت ایروانی، تمام آن نوشته‌ها را خواند و بخش یادداشت‌های جبهه اش را جدا کرد: «بعد از دعای ندبه، ما را به خط کردند. نرمش بعد از صبحگاه برنامهٔ بعدی بود. سرپرست ما، گروهبان سلیمانی، خیلی جدی عمل می‌کرد. مدت چهل دقیقه همه را مجبور به دویدن کرد. بعد هم نرمش داد. بعد از مراسم صبحگاه رفتیم کلاس درس. اولین کلاس ما نارنجک و بمب دستی بود. قبل از ظهر سلطانی کمی راجع به نماز و وضو صحبت کرد. بچه‌ها خوب به حرفهایش گوش دادند. بعد از ظهر هم رفتیم سرِ کلاس جنگ چریکی. آن روز گروهبان سلیمانی گفت: «چند روز دیگر برای عملیات به جبهه خواهید رفت.» شب، همهٔ بچه‌ها جمع شدند و زیارت عاشورا خواندند. سلطانی، ایمانی و چند تا از بچه‌ها زیارت عاشورا را خواندند. آن شب، بچه‌ها حال معنوی خاصی داشتند.»

• ثبت دیدگاه
• دیدگاه کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "دشت عباس" می نویسد